شرح زیارت اربعین: فراز بیست و هشتم/ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً (قسمت دوم)

شرح زیارت اربعین: فراز بیست و هشتم/ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً (قسمت دوم)

۲۵ مرداد ۱۴۰۲ 0 اهل بیت علیهم السلام

فراز بیست و هشتم: «عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً»:((شهادت می دهم) که تو با سعادت زندگی کردی و در گذشتی در حالی که مورد ستایش (همگان) بودی).

امّا زندگی با سعادت امام حسین علیه السلام ، برای این که بهتر متوجّه شویم که زندگی امام حسین علیه السلام یک زندگی سعادتمندی بود، باید حداقل نگاهی اجمالی به نحوی زندگی و حالات ایشان داشته باشیم. امام حسین علیه السلام از آغاز تولد تا شهادت یک موحّد به معنای واقعی بود حتی فکر گناه هم لحظه ای در زندگی حضرت علیه السلام وارد نشد، چه برسدبه اینکه دروغی یا کوچک ترین ظلمی داشته باشد. امام علیه السلام عمر شریفش را در اطاعت از خدا و رسولش صلی الله علیه و آله وسلم و عشق به عبادت و دفاع از حق و حریم ولایت و کمک به ضعفاء و بیچارگان و خدمت به دین اسلام گذراند. در عبادت حضرت علیه السلام چنین آمده است که به امام سجاد علیه السلام گفته شد: «چه قدر فرزندانِ پدرت کم هستند؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: چه جای شگفت است؟ چگونه فرزندانش زیاد شوند، در حالی که ایشان پیوسته در هر روز و شب هزار رکعت نماز می خواند»(۱). «حتی امام حسین علیه السلام شب عاشورا از دشمن خواست که آن شب را به آنها مهلت دهند، تا حضرت علیه السلام بیشتر به نماز و عبادت الهی مشغول شوند، در مقاتل آمده است که امام حسین علیه السلام به حضرت عباس علیه السلام رو کرد و فرمود: «بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی» (فدایت گردم ای برادر!) به سوی دشمن برگرد و بگو امشب را به ما مهلت دهند، تا امشب به نماز و مناجات با خدا و به دعا و استغفار بپردازیم، «فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاهَ لَهُ وَ تِلَاوَهَ کِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَارَ» (خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را بسیار دوست دارم)»(۲).

راجع به دفاع حضرت علیه السلام از حق و حریم ولایت چنین روایت شده که در زمان خلافت عمر بن خطاب، «در زمان خلافت عمر بن خطّاب، روزی مسجد پر از جمعیّت بود. حسین علیه السلام نیز که ده سال بیشتر نداشت، در مسجد نشسته بود. عمر بالای منبر رفت و در ضمن گفتاری، خود را «اولی از جان مؤمنان» خواند. در این وقت، حسین علیه السلام بر خاست و در میان انبوه جمعیّت فریاد زد: ای دروغگو! از منبر پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پایین بیا. این منبر، منبر پدر تو نیست. عمر در پاسخ گفت:
سوگند به جانم، این منبر پدر تو است و پدر من منبر نداشت. آیا این موضوع را پدرت علی علیه السلام به تو یاد داده است؟ حسین علیه السلام فرمود: اگر از پدرم پیروی کنم، در آنچه به من دستور می دهد، سوگند به جانم به وسیله او به راه هدایت می روم و پدرم در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر گردن مردم بیعت دارد.(یعنی روز غدیر، مردم با او بیعت کردند). که جبرئیل امین آن را از طرف خداوند وظیفه مردم کرده است و آن را جز منکر کتاب (قرآن) انکار نمی کند. مردم در قلبشان، حاکمیّت علی علیه السلام را باور دارند، ولی در زبان انکار می کنند. وای بر آنان که انکار کننده حقّ ما، خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می باشند. در آن هنگام و در حالی که سخت در عذابند با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات می نمایند. عمر گفت: لعنت خدا بر کسی که حقّ پدرت را انکار کند. ما به مردم امر کردیم، از ما اطاعت کردند. اگر از پدرت اطاعت می کردند، ما نیز از او اطاعت می کردیم... گفتگو ادامه یافت تا اینکه عمر در حال خشم از منبر پایین آمد و همراه گروهی از اصحاب به حضور علی علیه السلام رسیدند و ماجرا را به عرض رساندند. امام حسن علیه السلام در آنجا بود و اعتراض حسین علیه السلام را تأیید کرد.
 
آنگاه امیرمؤمنان علیه السلام پس از سخنانی به عمر فرمود: حسن و حسینc نزدیک ترین افراد به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستند. آنها را در مورد حقّشان راضی کن، تا افراد بعد از آنها نیز راضی گردند. عمر گفت: رضایت آنها در چیست؟ علی علیه السلام فرمود: رضایت آنها، بازگشت از خطا و توبه از گناه است. عمر گفت: پسرت را تربیت کن تا در برابر سلاطینی که حاکم بر مردم هستند، ستیز نکند. علی علیه السلام فرمود: من گنهکاران را تربیت می کنم! ولی آن کسی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پروریده و دست پرورده مستقیم مکتب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است، دیگر تربیتی بهتر از آن وجود ندارد. آیا این دو پسر(حسن و حسینc) را راضی نمی کنی؟ عمر در حالی که خشمناک بود، از خانه بیرون آمد. عده ای از یارانش به او گفتند: کار به کجا کشید؟ در پاسخ گفت: آیا بر ضّد پسر ابوطالب علیه السلام و دو فرزندش حجّتی وجود دارد»(۳).
حضرت علیه السلام در زندگی به فقراء بسیار کمک می کرد، عمرو بن دینار نقل می کند: «امام حسین علیه السلام بر اسامه بن زید که در حال بیماری بود، وارد شد. او می گفت: وای از غم! حضرت علیه السلام به او فرمود: غم تو چیست؟ ای برادر من! اسامه گفت: بدهکاریم که به مقدار هزار درهم است، پس از آن امام علیه السلام فرمود: قرض تو به عهده من، او گفت: من می ترسم که بمیرم، امام علیه السلام فرمود: تو نخواهی مرد جز این که من دِین تو را پرداخت می کنم. عمرو می گوید: امام علیه السلام قبل از آن که اسامه از دنیا رود دِین او را اداء کرد، امام علیه السلام پیوسته می فرمود: بدترین صفات ملوک سه چیز است: ترس از دشمنان، قساوت قلب بر ضعفاء، بخل و تنگ نظری در وقت بخشش و عطاء»(۴).
نقل شده فرد اعرابی در جستجوی بهترین فرد در مدینه وارد شد: «سؤال کرد، کریم ترین مردم در مدینه کیست؟ امام حسین علیه السلام به او معرفی شد، از او کاوش کرد، داخل مسجد شد، امام علیه السلام را در حال نماز یافت، به موازات او توقف کرد و اشعار زیر را انشاء کرد:
«لَمْ یَخِبِ الْآنَ مَنْ رَجَاکَ وَ مَنْ حَرَّکَ مِنْ دُونِ بَابِکَ الْحَلَقَه»
(کسی که الان چشم امید بتو دارد و حلقه درب خانه تو را حرکت دهد ناامید نخواهد شد)
«أَنْتَ جَوَادٌ وَ أَنْتَ مُعْتَمَدٌ أَبُوکَ قَدْ کَانَ قَاتِلَ الْفَسَقَه»
(توئی که بخشنده و مورد اعتماد می باشی. پدر تو قاتل افراد فاسق و نابکار بود)
«لَوْ لَا الَّذِی کَانَ مِنْ أَوَائِلِکُمْ کَانَتْ عَلَیْنَا الْجَحِیمُ مُنْطَبِقَه»
(اگر مقام نبوت پدران و نیاکان شما نمی بود، آتش دوزخ دچار ما می شد)
راوی می گوید: امام حسین علیه السلام همین که سلام نماز را داد، همراه اعرابی به سوی منزل آمد و فرمود: ای قنبر! آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ او گفت: بلی، چهار هزار دینار باقی است. امام علیه السلام فرمود: آن را بیاور، زیرا کسی که از ما به تصرف آن سزاوارتر است، به اینجا آمده است، سپس بُرد(۵)، خود را از بدن خارج کرد و دینارها را در آن پیچیده و از شکاف در بخاطر حیا از اعرابی دست خود را خارج نمود، و آن را به او عطاء کرد و این شعر را در پاسخ او انشاء نمود:
«خُذْهَا فَإِنِّی إِلَیْکَ مُعْتَذِرٌ وَ اعْلَمْ بِأَنِّی عَلَیْکَ ذُو شَفَقَهْ»
(این اشرفی ها را بگیر و من به علّت اینکه به تو مختصری عطا کردم پوزش می طلبم. بدان که من نسبت به تو بسیار علاقه مند و مهربانم)
«لَوْ کَانَ فِی سَیْرِنَا الْغَدَاهَ عَصًا أَمْسَتْ سَمَانَا عَلَیْکَ مُنْدَفِقَهْ»
(اگر حق ما را به ما میدادند باران بذل و بخشش از آسمان ها بر تو فرو می ریخت)
«لَکِنَّ رَیْبَ الزَّمَانِ ذُو غِیَرٍ وَ الْکَفُّ مِنِّی قَلِیلَهُ النَّفَقَه»
(ولی چه باید کرد که حوادث روزگار وضع انسان را تغییر می­دهند و دست من فعلاً خالی از هزینه(پول) می­باشد)
 
راوی می گوید: اعرابی آن اشرفی ها را گرفت و شروع به گریه کرد! امام حسین علیه السلام به وی فرمود: آیا برای اینکه بخشش ما قلیل و اندک بود گریه میکنی؟ گفت: نه. بلکه برای این گریه می کنم که چگونه خاک تو را می رباید و این گونه بذل و بخشش­هایت را از بین می برد»(۶).
یعنی گریه من برای این است که چگونه این دست­های با سخاوت زیر خاک می رود.
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی نقل می کند: «بر کِتف امام حسین علیه السلام در روز کربلا اثری یافت شد، مردم از زین العابدین علیه السلام از آن اثر سؤال کردند. حضرت فرمودند: این اثر از آن بارهایی بود که پدرم بر پشت خود می نهاد تا به سوی منزل های بیوه زنان و یتیم ها و مساکین برساند»(۷). در رابطه با کمک های حضرت علیه السلام به فقراء و مساکین در زندگی و سخاوتشان داستان های زیادی در تاریخ ذکر شده که بحث به طول می انجامد. مسلماً زندگی که از اول تا آخر با عبادت و اطاعت خدا و خدمت به خلق خدا و بدون غفلت از یاد و توجّه خدا طی شود و هیچگونه وابستگی به دنیا در او نباشد، زندگی سعادتمند خواهد بود. امام حسین علیه السلام از چنین زندگی کاملاً برخوردار بودند، لذا زائر امام حسین علیه السلام با گفتن: «أَشْهَدُ أَنَّکَ عِشْتَ سَعِیداً» اقرار می کند و شهادت می دهد که زندگی حضرت علیه السلام چنین بود.
جالب این است که حضرت علیه السلام با این همه کمالات و حالات زیبا و بی نظیر باز هم خوف الهی تمام وجود حضرت علیه السلام را فرا گرفته بود، در روایت آمده است که به امام علیه السلام گفته شد:
«مَا أَعْظَمَ خَوْفَکَ مِنْ رَبِّکَ قَالَ لَا یَأْمَنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِی الدُّنْیَا».
(چقدر خوف شما از پرودگارت زیاد است؟ حضرت علیه السلام در پاسخ فرمود: در روز قیامت هیچ کس در کمال امنیت و آرامش به سر نمی برد مگر این که در دنیا از خدا خوف داشته باشد)(۸).
 
امّا «وَ مَضَیْتَ حَمِیداً» ((شهادت می دهم) که از دنیا بصورت حمید و ستوده گذشتی).
 
یعنی ای امام حسین علیه السلام تو زندگی دنیا را در حالی طی کردی که در خور تعریف و ستایش و تمجید بودی و هستی. چرا که دوست و دشمن مقام و شأن تو را می دانستند و مدح تو را می کردند. خداوند از امام حسین علیه السلام مدح نموده آنجایی که فرمود:
{یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ}(۹).
و نیز آنجایی که امام حسین علیه السلام را در حکم پدر قرار داده است، چنانچه در تفسیر علی بن ابراهیم، ذیل آیه:{وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً}(۱۰)آمده است که منظور از احسان به والدین، به امام حسن و امام حسین علیهما السلام است(۱۱).
رسول خدا علیه السلام خطاب به امام حسین علیه السلام فرمود:
«مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا زَیْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ»(۱۲)
(مرحبا بر تو ای ابا عبدالله! ای زینت بخش آسمان ها و زمین).
در کتاب خصائص الحسینیه آمده که تمام ملائکه و انبیاء وصلحا صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت علیه السلام را مدح و ستایش می کردند و نیز آمده است دوست و دشمن آن حضرت علیه السلام را مدح کرده اند، معاویه در وصیتش به یزید مدح آن جناب را کرده است(۱۳). و ابن سعد در بعضی اشعار او را مدح نموده و دشمنانش در وقتی که آن حضرت علیه السلام فضایل خود را می شمارد و از ایشان شهادت می طلبید، همه اعتراف نمودند(۱۴).شمر ملعون فریاد می کرد که:«لَهُو کُفْوٌ کَرِیمٌ» و کشته شدن به دست او عار نیست(۱۵).
آن معلونی که سر حضرت را نزد ابن زیاد آورد این اشعار را خواند:
«امْلَأْ رِکَابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً أَنَا قَتَلْتُ السیّد الْمُحَجَّبَا»
رکاب مرا پر از نقره و طلا کن، زیرا من پادشاه محجوب و محترمی را کشته ام)
«قَتَلْتُ خَیْرَ النَّاسِ امّا وَ أَباً وَ خَیْرَهُمْ إِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا»
(من شخصیتی را شهید نموده ام که از لحاظ مادر و پدر و حسب و نسب بهترین مردم
می باشد)(۱۶).
یزید مدح نمود آن جناب را زمانی که هنده زوجه او در مجلس عام وارد شد، بدون چادر و ساتر، پس بر خواست و سر او را پوشانید و گفت: برو بر حسین علیه السلام گریه و نوحه کن که بزرگ قریش است(۱۷).

پی نوشت ها:

۱ . بحارالأنوار، ج44، ص96.
۲ . وقعه الطف، ص193.
۳ . الاحتجاج، ج2، ص292.
۴. بحارالأنوار، ج44، ص189.
۵. یک نوع لباسی است که از یمن می آوردند.
۶. بحارالأنوار، ج44، ص190.
۷. مناقب، ج4، ص66.
۸. بحارالأنوار، ج44، ص192.
۹. فجر، 27.
۱۰ . احقاف، 15.
۱۱ . تفسیر قمی، ج2، ص297.
۱۲. بحارالأنوار، ج36، ص205.
۱۳. همان، ج44، ص311.
۱۴. همان، ص318.
۱۵. همان، ج45، ص51.
۱۶ . شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار صلی الله علیه و آله وسلم ، ج 3، ص155.
۱۷ . بحارالأنوار، ج45، ص143.
منبع: شرح زیارت اربعین: سیدمحمود شکیبااصفهانی/قم: عطر عترت،1396

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث