سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا: خطاب به استاندار مدینه

سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا: خطاب به استاندار مدینه

۲۸ تیر ۱۴۰۲ 0 اهل بیت علیهم السلام
اَيُّهَا اْلاَ ميرُ اِنّا اَهْلُبَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ وَمُخْتَلَفُ الْمَلائكَةِ وَمَهْبَطُ الرَّحْمَةِ بِنافَتَحَاللّه وبِنا يَخْتِمُ. وَيَزيدُ رَجُلٌ شارِِبُ الْخَمْرِ وَقاتِلُ النَّفْسِ الْمُحْتَرَمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَمِثْلى لايُبايِعُ مِثْلَهُ وَلكِنْ نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَوَنَنْظُرُ وَتَنْظُرُونَ اَيُّنا اَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَيْعَةِ(1).

ترجمه و توضيح لغات:

مُخْتَلَف (به فتح لام ): محل آمد و شد.

مَهْبَط: محل نزول .

نفس محترمه: هر انسانى كه ريختن خونش حرام باشد.

 نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ (از اَصْبَحَ): به معناى صبح كردن ، كنايه است از آينده .

نَنْظُرُ (از نَظَرَ): به معناى انتظار و تدبر در امر.

سخنان يا فضائل حسين بن على (ع ):

قبل از توضيح سخن امام عليه السلام لازم است اين نكته را يادآورى نماييم كه معمولاً هركتابى كه به عنوان تاريخ زندگى و شهادت حسين بن على عليهمالسلام و در رابطه با شخصيت آن بزرگوار نگاشته مى شود، صفحات اول آن به فضائل و موقعيت معنوى و مذهبى و اجتماعى آن حضرت و به احاديث و رواياتى كه در توصيف و تجليل وى نقل گرديده است ، اختصاص مى يابد، ولى ما در اين كتاب از اين روش چشم پوشى كرده و از اول به اصل موضوع و سخنان آن حضرت وارد مى شويم و در اين كتاب ، خود را به آن سبك متعارف نيازمند نمى بينيم ؛ زيرا نه تنها شروع كتاب با يكى از بارزترين فضائل آن حضرت ((اِنَّا اَهْلُ بَيْتِ النُبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ)) و ختم آن نيز با يكى از زيباترين مناجات آن عزيز عزيزان ((اَللّهُمَّ مُتَعالَى الْمَكانِ عَظيمِ الْجَبَروُتِ)) مى باشد بلكه هر برگى از اين كتاب كه حاوى سخنى از سخنان آن حضرت است از نظر اهل دل ، دفترى است از فضيلت و هر صفحه اى از آن از نظر اهل فضل و دانش كتابى است از بيان شخصيت و عظمت او.

پس اگر ما اين كتاب را به جاى سخنان حسين بن على عليهما السلام ((فضائل حسين بن على عليهما السلام )) بناميم سخنى به گزاف نگفته ايم .

ترجمه و توضيح:

با مرگ معاويه در نيمه ماه رجب سال 60 هجرى يزيد پسر وى به خلافت رسيد و بلافاصله طى نامه هايى كه به استانداران و فرمانداران در نقاط مختلف نوشت مرگ معاويه و جانشينى خويش را كه از دوران پدرش پيش بينى و از مردم براى او بيعت گرفته شده بود(۲)، به اطلاع آنان رسانيد و در ضمن ابقاى هريك از آنان در پست خويش ، دستور گرفتن بيعت مجدد از مردم را به آنها صادر نمود و نامه اى نيز به وليد بن عتبه كه از طرف معاويه مقام استاندارى مدينه رادر اختيار داشت به همان مضمون نوشت ، ولى درنامه كوچك ديگرى نيز كه به همراه همان نامه به وى ارسال داشت در بيعت گرفتن از سه شخصيت معروف كه در دوران معاويه حاضر به بيعت با يزيد نشده بودند،تاكيد نمود كه
((خُذِالْحُسَيْنَ وَعَبْدَاللّهِ بْنَ عُمَر وَعَبْدَاللّه بْنَ زُبَيْر اَخْذاً شَدِيداً لَيْسَتْ فيهِ رُخْصَةٌ حَتّى يُبايِعُوا وَالسَّلامُ))
((در بيعت گرفتن از حسين و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبير شدت عمل به خرج بده و در اين رابطه هيچ رخصت و فرصتى به آنان مده )).
وليد بن عتبه با رسيدن نامه در اول شب ، مروان بن حكم استاندار سابق معاويه را خواست و با وى درباره نامه و فرمان يزيد مشاوره نمود و او پيشنهاد كرد كه هرچه زودتر اين چند نفر را به مجلس خود دعوت كن و تا خبر مرگ معاويه در شهر منتشر نشده است از آنان براى يزيد بيعت بگير.
وليد در همين ساعت ماءمور فرستاد تا اين عده را براى طرح يك موضوع مهم و حساس به پيش خود دعوت نمايد.
هنگامى كه پيك وليد، پيغام او را به امام عليه السلام و ابن زبير ابلاغ نمود آن دو با هم در مسجد پيامبر نشسته و به گفتگو مشغول بودند. ((ابن زبير)) از اين دعوت بى موقع و شبانه به هراس افتاد ولى امام قبل از ملاقات با وليد، موضوع را به ابن زبير توضيح داد و چنين فرمود:
((اَرى اَنَّ طاغِيَتَهُمْ قَدْ هَلَكَ؛))
من فكر مى كنم ، طاغوت بنى اميّه (معاوية بن ابى سفيان ) به هلاكت رسيده و منظور از اين دعوت ، بيعت گرفتن براى پسر اوست )).
و بنابر نقل كتاب ((مثيرالاحزان ))، امام عليه السلام در تاءييد نظريه خويش اضافه نمود: زيرا من در خواب ديدم كه شعله هاى آتش از خانه معاويه بلند است و منبرش سرنگون گرديده است .
آنگاه امام عليه السلام به سى تن ازياران و نزديكترين افراد خاندانش دستور داد كه خود رامسلح كرده و به همراه آن حضرت حركت نمايند و در بيرون مجلس آماده باشند كه در صورت لزوم از آن حضرت دفاع كنند.
و همان طور كه امام عليه السلام پيش بينى مى فرمود، وليد در ضمن اين كه مرگ معاويه را به اطلاع آن حضرت رسانيد، موضوع بيعت يزيد را مطرح نمود.
امام در پاسخ وى فرمود:
شخصيتى مانند من نبايد مخفيانه بيعت كند و تو نيز نبايد به چنين بيعتى راضى باشى و چون همه مردم مدينه را براى تجديد بيعت دعوت مى كنى ما نيز در صورت تصميم در آن مجلس و به همراه و هماهنگ با ساير مسلمانان بيعت مى كنيم ؛ يعنى اين بيعت نه براى رضاى خدا بلكه براى جلب توجه مردم است كه در صورت وقوع بايد علنى باشد نه مخفيانه .
وليد گفتار امام را پذيرفت و در بيعت گرفتن در آن موقع شب اصرارى از خود نشان نداد.
امام عليه السلام چون خواست از مجلس خارج گردد، مروان بن حكم نيز كه در آن مجلس حضور داشت ، با ايماء و اشاره اين نكته را به وليد تفهيم نمود كه اگر نتوانى در اين موقع شب و مجلس خلوت از حسين بيعت بگيرى ديگر نخواهى توانست او را وادار به بيعت كنى مگر خون هاى زيادى بر زمين بريزد، پس چه بهتر كه او را در اين مجلس نگهدارى تا بيعت كند و يا طبق دستور يزيد گردنش را بزنى .
امام عليه السلام با مشاهده اين عكس العمل از مروان ، او را مورد خطاب قرار داد و چنين فرمود:
((يَابْنَ الزَّرْقاءِ اَنْتَ تَقْتُلُنى اَمْ هُوَ كَذِبْتَ وَاَثِمْتَ؟؛
پسر زرقا(3)! تو مرا مى كشى يا وليد، دروغ مى گويى و گناه مى كنى ؟)).
آنگاه خود وليد را مورد خطاب قرار داد و چنين فرمود:
((اَيُّهَاالا مِيرُ اِنّا اَهْلُبَيْتِ النُبُوَّةِ ...؛
اى امير! ماييم خاندان نبوت و معدن رسالت ، خاندان ما است كه محل آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خداست ، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نموده و تا آخر نيز همگام با ما خاندان به پيش خواهد برد. اما يزيد، اين مردى كه تو از من توقع بيعت با او را دارى مردى است شرابخوار كه دستش به خون افراد بى گناه آلوده گرديده ، اوشخصى است كه حريم دستورات الهى را درهم شكسته و علنا و در مقابل چشم مردم مرتكب فسق و فجور مى گردد. آيا رواست شخصيتى همچون من باآن سوابق درخشان و اصالت خانوادگى ، با چنين مرد فاسد بيعت كند و بايد در اين زمينه شما و ما آينده را در نظر بگيريم و خواهيد ديد كه كداميك از ما سزاوار و لايق خلافت و رهبرى امت اسلامى و شايسته بيعت مردم است .

با سروصدايى كه در مجلس وليد پديد آمد و با سخن درشتى كه امام عليه السلام مروان را مورد خطاب قرار داد، همراهان امام احساس خطر نموده و گروهى از آنان وارد مجلس گرديدند و پس ازاين گفتگو كه اميد وليد را نسبت به بيعت كردن امام و هرگونه سازش در مورد پيشنهاد وى به ياءس و نااميدى مبدل مى كرد، امام عليه السلام مجلس را ترك نمود.

نتيجه:

از اين سخن امام عليه السلام چند نكته ذيل به دست مى آيد:
1 - آن حضرت در اين گفتگو موضع خويش را درباره بيعت با پسر معاويه و به رسميت نشناختن حكومت او به صراحت و روشنى بيان كرده و پس از شمردن صفات بارزى از خاندان خويش و بيان موقعيت خود كه دليل شايستگى او و خاندانش به امامت و رهبرى امت است ، نقاط ضعف يزيد را برمى شمارد كه دليل محكوميت وى در ادعاى مقام رهبرى و دليل عدم صلاحيت او مى باشد.
2 - امام عليه السلام در اين گفتار، انگيزه قيام و خط سير آينده اش را كاملاً مشخص مى كند و او اين خط سير را به هنگامى بيان مى كند كه هنوز از دعوت اهل كوفه و پيشنهاد بيعت از سوى آنان خبرى نبود؛ زيرا دستور بيعت گرفتن از آن حضرت يا قبل از آگاهى مردم كوفه از مرگ معاويه يا همزمان با آن ، به وليد ابلاغ گرديده است .
و اما مساءله دعوت از سوى مردم كوفه به طورى كه در صفحات آينده اشاره خواهيم نمود آنگاه به عمل آمده است كه از مبارزه شجاعانه آن حضرت كه با مخالفت با بيعت و حركت كردن به سوى مكه آغاز گرديده بود، مطلع گرديدند.
خلاصه ، گرچه به صورت ظاهر، عوامل و انگيزه هاى متعددى در شكل گرفتن قيام و شهادت امام عليه السلام وجود داشت ولى علة العلل در اين قيام درهم شكستن قدرتى بود كه نه تنها بدون داشتن صلاحيت مى خواست مقدرات مسلمانان را به دست بگيرد و در نتيجه ظلم و فساد را ترويج و امت اسلامى را به انحراف و سقوط بكشد بلكه او مى خواست در صورت نبودن رادع و مانع ، هدفهاى خاندان ابوسفيان را در مبارزه با خود اسلام و قرآن كه در گذشته با شكست مواجه گرديده بود، منافقانه و در لباس خلافت اسلامى پياده كند و اين درهم شكستن قدرت يزيدى است كه گاهى نيز در سخنان امام ، از آن به امر به معروف و نهى از منكر تعبير گرديده است .

و امام عليه السلام نه تنها در مجلس وليد به اين نكته اشاره نموده بلكه براى دومين بار آنگاه كه بامروان بن حكم دشمن ديرين خاندان پيامبر و استاندار سابق معاويه و كارگزار قديمى خاندان اموى روبه رو گرديد، با صراحت كامل و بدون پرده پوشى تاءكيد و تكيه نمود - كه در صفحه بعد، اين گفتار امام عليه السلام را ملاحظه مى فرماييد.

پی نوشت ها

1- طبرى ، ج 7، ص 216 - 218. ابن اثير، ج 3، ص 263 و 264. ارشاد مفيد، ص 200. مثيرالا حزان ، ص 10. مقتل خوارزمى ، ص 182. لهوف ، ص 19.
2- جريان بيعت گرفتن براى يزيد كه به وسيله معاويه انجام گرفت و از بزرگترين جنايات تاريخ اسلام است ، در جلد 10 كتاب پرارج ((الغدير)) مشروحا آمده است .
3- ((زرقا)) مادر بزرگ مروان است كه از زنان بدنام دوران خويش بود

منبع: کتاب سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا: محمدصادق فهیمی

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث